معضل خرید با کودکان!!!

معضل خرید با کودکان!!!

 

 

معضل خرید با کودکان!!!

 


مامان دست علی را گرفته و دارد بازار رومبلی را زیرو رو می کند. علی کوچولو اما از بی توجهی خوشش نمی آید و می خواهد همیشه مرکز توجه دیگران باشد؛ برای او بخرند ، برای او گردش کنند و خیلی چیزهای دیگر. بعد از مدت کمی همراهی شروع به بهانه جویی می کند و دامن مامان را می کشد به آن طرف که دارند ذرت بوداده می فروشند: مامان مامان! من ذرت می خوام و شروع می کند به صداهای عجیب و شبیه به گریه از خودش در آوردن.


مامان که دارد با مرد فروشنده گفتگو می کند می گوید: صبر کن عزیزم، می رویم.

معضل خرید با کودکان!!!